نویسنده: دکتر هومن ناظمیان




 

ریخت‌شناسی دانشی است در حوزه مطالعات ادبی که نخستین بار مردم‌شناس روسی ولادیمیر پراپ آن را در زمینه مطالعه قصه‌ها مطرح نمود. (1) این واژه از اصطلاحات زیست‌شناسی و دانشی است که از ساختمان و شکل ظاهری موجودات زنده (اعم از گیاهان و جانوران) و غیر زنده (معدنی) بحث می‌کند و به طور کلی تحقیق در اشکال ظاهری موجودات است. به این ترتیب ریخت‌شناسی به سه شاخه تقسیم می‌شود: ریخت‌شناسی گیاهی، جانوری و معدنی. (2)
یکی از نخستین کاربردهای این اصطلاح در دانش گیاه‌شناسی بود و منظور از آن، بررسی و شناخت اجزای تشکیل دهنده گیاه و ارتباط آن‌ها با یکدیگر و با کل گیاه، یعنی ساختمان و ساختار گیاه است. پراپ معتقد بود همین روش را می‌توان در مطالعه قصه‌ها نیز به کار برد. (3) او در این باره می‌گوید: «کلمه ریخت‌شناسی به معنای مطالعه صور و شکل‌ها است. منظور از آن در گیاه‌شناسی مطالعه اجزای تشکیل دهنده گیاه و مناسبات آن‌ها با هم و با خود گیاه یا به بیان دیگر، مطالعه ساختار گیاه است... صور و اشکال قصه را نیز می‌شود با همان دقتی مطالعه کرد که در خور هر یک از صورت‌بندی‌های آلی است. (4)»
در ادبیات، ریخت‌شناسی عبارت است از تحقیق در ساختارهای آثار ادبی و شناسایی اشکال و گونه‌های آن‌ها. هر نوع تقسیم‌بندی در ادبیات که بتواند آثار ادبی را براساس مشخصه‌هایی از یکدیگر متمایز کند در مقوله ریخت‌شناسی جای می‌گیرد. این تقسیم‌بندی می‌تواند شامل تمام ادبیات به عنوان یک کل، نوعی خاص از ادبیات، شاخه‌های ویژه از یک نوع، و بالأخره یک اثر ادبی باشد. در حقیقت ریخت‌شناسی چیزی جز تجزیه ادبیات و تفکیک آثار ادبی از یکدیگر و سرانجام تقسیم یک اثر ادبی به اجزا به وجود آورنده خویش نیست. (5)

ولادیمیر پراپ

ولادیمیر یاکف لویچ پراپ (6)، در آوریل سال 1895 در شهر پترزبورگ روسیه در خانواده‌ای اصالتاً آلمانی متولد شد. در فاصله سال‌های 1913 تا 1918 در دانشگاه پترزبورگ در رشته زبان‌شناسی روسی و آلمانی به تحصیل پرداخت و پس از پایان تحصیل، کار خود را با تدریس زبان آلمانی و روسی در دبیرستان آغاز کرد و سپس به تدریس زبان آلمانی در دانشگاه پرداخت. از سال 1932 تا پایان عمر، عضو، هیئت علمی دانشگاه پترزبورگ بود و از 1938 به بعد توان خود را صرف مطالعات مردم‌شناسی و فولکور روسی نمود. و کتاب‌ها و مقالات ارزشمند و متعددی را در این زمینه تألیف کرد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
1. ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، سال 1928
2. ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان، سال 1946
3. شعر حماسی روسی، سال 1955
4. جشن‌ها و اعیاد روستائیان روسیه، سال 1963 (7)
مهم‌ترین اثر پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان است. (8) پراپ در دوران جوانی در کنار محققان صورت‌گرایی مانند رومن یاکوبسن در انجمن مطالعه زبان شعر (اوپوئیاز) فعالیت می‌کرد و می‌توان گفت نماینده‌ی موضع صورت‌گرایی در دل ساختارگرایی است. (9) او به این نکته پی برده بود که پیش از پرداختن به هرگونه پژوهش تکوینی درباره قصه‌ها، باید به مطالعه‌ای همزمانی (توصیفی) از صور و اشکال قصه دست زد. (10) ترجمه این کتاب به زبان انگلیسی در 1958 منتشر شد و در نتیجه محققان در خارج از مرزهای شوروی و به ویژه در جهان انگلیسی زبان، سی سال پس از نخستین انتشار آن، با اندیشه و روش پراپ آشنا شدند. کتاب پراپ در اتحاد شوروی تقریباً نادیده انگاشته شد، اما برعکس در غرب، خیلی زود و به ویژه پس از 1960 و به واسطه مقدمه‌ای که لوی اشتراوس بر آن نوشت، توجه بسیاری از پژوهشگران غربی به این اثر جلب شد و سرمشقی برای فولکلورشناسان گردید و به چندین زبان اروپایی ترجمه شد. انتشار این کتاب، نقطه عطفی در روش بررسی ساختار پدیده‌های فرهنگی به خصوص داستان و روایت به شمار می‌رود. (11)
ساختارگرایانی مانند رولان بارت، آژیرداس گریماس، تزوتان تودوروف و کلود برمون، ریخت‌شناسی پراپ را در چارچوب نشانه‌شناسی بررسی کردند و با دنبال کردن سرنخ‌های لوی اشتراوس به تکمیل و اصلاح روش‌ها و الگوهای پراپ پرداختند، اما محقق امریکایی «آلن داندس» (12) و شاگردانش شیوه کار پراپ را به کار بستند، به عنوان مثال آلن داندس، قصه‌های سرخ‌پوستان امریکای شمالی را براساس شیوه پراپ مورد بررسی قرار داد. (13)
در حالی که محققان غربی پس از آشنایی با کتاب پراپ، زبان به تحسین او گشودند و در دو سوی اقیانوس اطلس در کانون توجه فولکلورشناسان قرار گرفت، وضعیت او در شوروی کاملاً متفاوت بود؛ در سال‌های پس از جنگ دوم جهانی، رهبران شوروی بار دیگر حملات شدیدی را علیه اندیشه‌های صورت‌گرایانه و ساختارگرایانه و محققانی که چنین روش‌هایی را به کار گرفته بودند آغاز کردند و هر نوع بحث و بررسی ادبی بر مبنای این اصول را ضدیت با اصول و مبانی فکری خود می‌دانستند، زیرا براساس مبانی فکری آنان، هنر و ادبیات، بازتاب فرهنگ، شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه است. در حالی که صورت‌گرایان، مطالعه شرایط اجتماعی و محیطی شکل‌گیری اثر ادبی را خارج از حوزه تخصص منتقدان ادبیات می‌دانستند و آثار ادبی را جدای از این مسائل بررسی می‌کردند، در نتیجه در تقابل با دیدگاه رسمی حاکم قرار می‌گرفتند. آثار پراپ نیز از این انتقادها و حملات در امان نماند. کار به جایی رسید که مؤسسه مردم‌شناسی فرهنگستان علوم شوروی در سال 1948 گردهمایی تشکیل داد تا بر چنین آثاری که آن‌ها را «نامیهن‌پرستانه» تشخیص می‌داد خط بطلان بکشد. حملات، ضد ساختارگرایان در مطبوعات نیز گسترش یافت و حتی در آوریل همان سال، گردهمایی مشابهی در دانشگاه لنینگراد برگزار شد و شخص پراپ و آثار او نیز صراحتاً زیر سؤال رفت. بالأخره پراپ ناچار شد از روش ساختارگرایانه خود و از اینکه در مطالعاتش، اصول مارکسیستی و مبانی انقلاب اکتبر را مدنظر نداشته، ابراز پشیمانی و تأسف کند. شورای دانشگاه نیز از این اظهار ندامت ابراز خرسندی نمود و به این ترتیب، پراپ کارش را از دست نداد و تبعید نشد، اما ناچار شد از این دوره به بعد، بینش ساختارگرایانه را در تحقیقاتش کنار بگذارد و در عین حال «هرگز هراس و وحشت این ماه‌ها از جانش رخت بر نبست.» (14) سرانجام پس از عمری تلاش علمی، پژوهش و تألیف ده‌ها کتاب و مقاله (15)، در دوم اوت سال 1970 چشم از جهان فروبست.

روش مطالعاتی پراپ

بخش اعظم دستاوردها و همچنین محدودیت‌های شیوه‌های ساختارگرایانه را می‌توان در تلاش‌هایی که ولادیمیر پراپ و کلود لوی اشتراوس برای مطالعه قصه انجام دادند مشاهده نمود. (16) این تلاش‌ها ریشه در نگرش محققانی مانند پراپ، گریماس، برمون، لوی اشتراوس، تودوروف و بارت دارد که معتقد بودند ساختار قصه و زبان به یکدیگر شبیه است، بنابراین می‌توان با استفاده از شیوه‌هایی که در مطالعات زبان شناسی به کار می‌رود به تحلیل قصه‌ها پرداخت. (17) البته پراپ، نخستین کسی نبود که به مطالعه قصه‌های فولکلوریک پرداخت. گردآوری و مطالعه‌ی قصه‌ها و افسانه‌ها به شیوه‌ی علمی، سابقه‌ی چندانی ندارد و نخستین بار در نیمه‌ی نخست قرن نوزدهم دو برادر و محقق آلمانی به نام‌های ویلهلم و یاکوب گِریم (18) دست به این کار زدند و آن را در دو مجلد در سال‌های 1814-1812 منتشر ساختند. انتشار این مجموعه تأثیری فراوان بر تحقیقات و مطالعات مربوط به قصه‌های عامیانه و گردآوری آن‌ها در سطح جهان داشت به گونه‌ای که از این دوره به بعد، گردآوری و مطالعه این‌گونه داستان‌ها مورد توجه محققان قرار گرفت و مکاتب مطالعاتی گوناگونی در این حوزه شکل گرفت. (19) شاید برای نخستین بار، آگوست ویلهلم شِلگل آلمانی نخستین کسی بود که قصه‌های فولکلوریک را به عنوان «ژانر ادبی» مطرح کرد. ادامه این توجه را در حد اعلای آن در آثار صورت‌گرایان روسی می‌بینیم؛ زیرا یکی از مهم‌ترین دستاوردهای آنان، توجه به اشکال ادبی از یاد رفته، کمتر شناخته شده و حتی می‌توان گفت تحقیر شده مانند قصه‌های عامیانه و قصه‌های کودکان بود. (20) پیش از پراپ، محققان دیگری مانند وزلوفسکی (21) - فولکلورشناس روسی - چنین مطالعاتی را آغاز نمودند و در واقع پراپ کار او را دنبال کرد. بعدها آندره یولس (22) آلمانی در 1930 و لُرد راگلان انگلیسی در 1936 نیز تلاش‌هایی را در جهت مطالعه ساختارگرایانه قصه‌ها و اسطوره‌ها آغاز کردند. (23) اما آنچه کار پراپ را از دیگر محققان متمایز می‌کند، این است که پژوهش او نمونه کاملی از روش‌شناسی علمی و پژوهش در قانون‌های ساختاری بود. (24)
در نیمه دوم قرن بیستم، رولان بارت این پرسش را مطرح کرد که چگونه می‌توان روایات را طبقه‌بندی کرد و الگویی به وجود آورد که ویژگی‌های عمده روایت را نشان دهد. او دو روش را برای انجام این کار ممکن می‌دانست؛ یکی شیوه‌ی استقرایی است که در آن، تمام روایات یا هر تعداد که مقدور است، مورد بررسی قرار می‌گیرند و ویژگی‌هایشان ثبت می‌شود. دوم شیوه‌ی استنتاجی است که در آن، الگویی فرضی یا یک نظریه مطرح می‌شود و سپس در روایات گوناگون آزمایش می‌گردد. (25)
آلن داندس نیز از منظری دیگر دو شیوه تجزیه و تحلیل ساختاری فولکلور را برمی‌شمرد: نخست شیوه‌ای است که پراپ آن را دنبال کرده که در آن «ساختار یا سازمان صوری یک متن فولکلوریک به دنبال نظم زمانی متوالی خطی عناصر موجود در متن، به صورتی که از یک گوینده گزارش شده» مورد بررسی قرار می‌گیرد. بر این اساس «اگر قصه‌ای دربردارنده عناصر الف تا‌ ی باشد ساختار قصه به موجب همان توالی تعیین می‌گردد». آلن داندس این شیوه را به تبعیت از لوی اشتراوس «تجزیه و تحلیل ساختاری زنجیری» می‌نامد. (26) روش دوم، شیوه لوی اشتراوس مردم‌شناس فرانسوی است. او اسطوره‌های به ظاهر متفاوت را انواعی از معدود موضوع اساسی می‌دانست. او معتقد بود در شالوده تنوع بی‌شمار اسطوره‌ها، ساختار جهانی ثابت و معینی وجود دارد که محدود کردن هر اسطوره به آن‌ها امکان‌پذیر است. به اعتقاد او اسطوره‌ها نوعی زبان هستند و این امکان وجود دارد که آن‌ها را به واحدهای منفرد (27) تقسیم کرد که مانند واجدهای آوایی بنیادی زبان (واج‌ها) فقط در ترکیب با یکدیگر به شیوه‌های خاص معنی پیدا می‌کنند. پس می‌توان قوانین حاکم بر چنین ترکیب‌هایی را نوعی دستور تلقی کرد. (28) روش او بر مبنای مطالعه و بررسی الگوها و طرح‌های نهفته در یک متن فولکلوریک استوار است. در این شیوه، عناصر متن از نظم معین خود خارج شده و از نو گروه‌بندی و تحلیل می‌شوند. لوی اشتراوس در سال 1955 با این روش که «تجزیه و تحلیل ساختاری عمودی» نامیده می‌شود به مطالعه در فولکلور پرداخت. او معتقد بود روش پراپ تنها ظاهر یا جنبه آشکار بافت متن را مشخص می‌کند، در حالی که روش او جنبه‌های ناپیدا را که مهم‌ترند نیز نشان می‌دهد. (29) در واقع این دو روش دو شیوه بنیادی تجزیه و تحلیل ساختاری است. (30) شایان ذکر است که پراپ و اشتراوس نه تنها مؤثرترین نظریه‌ها را مطرح کرده‌اند، بلکه درباره‌ی شیوه کار هم نظر داده‌اند. (31)
تفاوت عمده این دو روش در هدف آن‌هاست. اشتراوس می‌کوشد قالب و چارچوب نهفته در اسطوره‌ها را کشف کند، اما پراپ تلاش می‌کند به نحو یا دستور قصه دست یابد. (32) روش پراپ، تجربی و استنتاجی است و تجزیه و تحلیل‌های منتج از آن را می‌شود تکرار کرد. اما شیوه اشتراوس، نظری و استقرایی است و به آسان قابل تکرار نیست. یکی دیگر از مهم‌ترین تفاوت‌ها میان این دو شیوه، مسئله توجه یا عدم توجه به بافت متن است. روش پراپ، تنها به ساختار متن می‌پردازد و متن را جدای از بافت اجتماعی و فرهنگی آن بررسی می‌کند. در حالی که شیوه اشتراوس جسورانه می‌کوشد الگوهایی را که در اسطوره‌ها می‌یابد به جهان - در معنای گسترده آن - ربط دهد. باید به این نکته توجه داشت که روش تجزیه و تحلیل ساختاری به خودی خود هدف و غایت نیست. بلکه یک آغاز است؛ باید نتایج حاصل شده از این مطالعات را به جهان خارج از متن، یعنی فرهنگ یا فرهنگ‌هایی که این متون در آن‌ها شکل گرفته‌اند پیوند داد. بدین ترتیب روش پراپ تنها گام نخست است که البته فی نفسه گامی بزرگ محسوب می‌شود. (33)
در اولین و مهم‌ترین تلاش برای ایجاد «الگوی» روایت که توسط پراپ انجام شد، ترکیبی از هر دو رویکرد استقرایی و استنتاجی مورد استفاده قرار گرفت. او یکصد نمونه از یک نوع ادبی روایی مشخص یعنی قصه‌های پریان روسی و عناصر سازنده‌ی آن‌ها را بررسی و مطالعه کرد. هدف، این بود که الگوی مورد نظر، بعدها در مورد سایر شکل‌های روایت اعمال شود. نکته حائز اهمیت در خصوص تحقیق پراپ، به دست دادن شناخت کاملی از روایت نیست؛ زیرا قصه‌های عامیانه معمولاً روایاتی ساده و رویدادهایشان مبتنی بر ترتیب زمانی هستند. بلکه وی الگو یا ساختار زیربنایی یا درونی روایت را در یک نوع ادبی معین به دست می‌دهد. موضوعی که پراپ به آن می‌پردازد، ناگزیر دامنه تحلیلش را محدود می‌کند و خود آن تحلیل نیز صرفاً جنبه افقی یا ترتیب زمانی رویدادهای روایت را دربرمی‌گیرد و به جنبه تمامیت بخش یا عمودی روایت که پیچیدگی بیشتری را در معنا و ساختار به وجود می‌آورد، نمی‌پردازد. تحقیق پراپ نخستین تلاشی است که به منظور نظریه‌پردازی روایت صورت گرفته. در این رویکرد، شخصیت، بیشتر شگرد یا کارکردی برای حفظ انسجام وقایع داستان تلقی می‌شود، و نه برابر با انسان‌های واقعی که اعمال واقعی انجام می‌دهند. بعدها رولان بارت و ژرار ژنت رهیافت‌های ساختارگرایانه‌تری نسبت به روایت اتخاذ نمودند. (34)
یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های پراپ، مسئله تقسیم‌بندی قصه‌هاست. پژوهشگران پیش از پراپ قصه‌ها را بر مبنای موضوع یا درونمایه طبقه‌بندی می‌کردند. اما او شیفته دقت علمی بود و این امر از عنوان «ریخت‌شناسی» که او برای کتابش برگزیده پیداست. محققانی مانند فرای و کمپبل به دنبال استخراج معانی و درونمایه‌های داستان بودند. اما پراپ به دنبال تحلیل ساختارگرایانه قصه‌ها بود، بنابراین تأویل‌های ذهنی از داستان را از روش کار خود حذف کرد. (35) او ضمن بررسی روش‌های معمول و رایج محققان پیشین، آن روش‌ها را زیر سؤال برد و ناکارآمد دانست. به اعتقاد او، تقسیم قصه‌ها براساس مضمون یا تِم، نه تنها موفقیت‌آمیز نیست، بلکه یکسره به آشفتگی می‌انجامد و به طور کلی غیرممکن است. (36) به همین دلیل به سراغ بن‌مایه‌ها و اجزای سازای قصه‌ها رفت و آن‌ها را مبنای کار خود قرار داد. بن‌مایه عبارت است از یک مفهوم، یک تصویر یا یک رویداد که در داستان مرتب تکرار می‌شود. پراپ دو مفهوم «نقش» و «عمل» را به عنوان بن‌مایه مطرح می‌کند. (37) او می‌گوید: «بی‌آنکه فایده مطالعه موضوعات و نیز مقایسه‌ای که صرفاً شباهت‌های آن‌ها را به حساب می‌آورد انکار کنیم، می‌توانیم روش دیگری و واحد سنجش دیگری را پیشنهاد کنیم. می‌توانیم قصه‌ها را از لحاظ ترکیب‌بندی و ساختارشان مقایسه کنیم و به این ترتیب شباهتشان در پرتو تازه‌ای خود را نشان خواهد داد.» (38)
همان‌گونه که پیشتر اشاره شد، پراپ در روش‌شناسی خود از سرمشق علوم طبیعی پیروی می‌کند و صراحتاً به کارگیری اصول و مبانی رایج در علوم طبیعی و تجربی را برای رده‌بندی منطقی قصه‌ها پیشنهاد (39) و کار فولکلورشناس را با طبیعی‌دان (مانند داروین) و مطالعه قصه‌ها را با مطالعه گونه‌های جانداران مقایسه می‌کند. خود او در این مورد می‌گوید: «می‌توان به دلایل متعدد مطالعه قصه‌ها را با مطالعه فرم‌های جاندار در طبیعت مقایسه کرد. فولکلورشناس مانند طبیعی‌دان به پدیده‌های مختلفی می‌پردازد که با این حال در ذات خود هم‌ارزند، پرسشی که داروین درباره منشأ انواع مطرح کرده می‌تواند در زمینه مورد نظر ما نیز مطرح شود». (40) او متن را به واحدهای بنیادی فرومی‌شکند تا قواعد باز فراهم آوردن آن‌ها را کشف کند. کامیابی او در کاربرد قواعد خود در مورد شواهد پرشمار، چشم‌انداز یک قدرت پیش‌بینی کننده را بر الگوی علوم طبیعی می‌گشاید. قواعد پراپ کل ریخت‌شناسی را برای داستان‌های پریان ترتیب می‌دهد، حتی آن داستان‌هایی که هنوز خوانده یا شنیده یا حتی هنوز نوشته نشده‌اند. این قدرت پیش‌بینی، چیزی است که برای نقد ادبی یکسره تازگی دارد. دستاورد با همه محدودیت و ویژه بودن حوزه آن، نشان دهنده رؤیایی است که بعدها ساختارگرایان فرانسوی در سر خواهند پروراند. (41)
در تجزیه و تحلیل ساختاری، گام نخست و اساسی، کشف و تعیین کوچک‌ترین واحد ساختاری است که البته شاید دشوارترین کار هم باشد، زیرا بدون شناخت کوچک‌ترین واحد ساختاری، تجزیه و تحلیل غیرممکن است. گام دوم، بررسی روابط متقابل این واحدها و الگوهای ساختمانی آن‌هاست. (42) از نظر پراپ کوچک‌ترین واحد سازنده قصه، عملکرد یا کارکرد (43) شخصیت‌های آن‌ها است. منظور از این اصطلاح «عمل یا کار یک شخصیت از نقطه نظر اهمیتش در پیشبرد قصه» است. (44)
یکی از پیش‌زمینه‌های ایده پراپ به نظریه‌ای بازمی‌گردد که او درباره شخصیت در داستان داشت. در مطالعات مربوط به شخصیت‌های داستانی، سه نظریه وجود: نظریه کنشی، نظریه معنایی و نظریه اسمی، (45) براساس نظریه کنشی، در داستان هر شخصیتی نقشی به عهده دارد که باید آن را انجام دهد و در واقع، شخصیت چیزی جز بازیگر نیست. به همین دلیل معتقدان به این نظریه،‌ شخصیت را «کنشگر» (46) می‌نامند. نخستین بار پراپ در کتاب خود نظریه مستقلی در این زمینه ارائه کرد. از دید نظریه کنشی، ویژگی‌ها و مشخصه‌های معنایی، اسمی، جنسیت و سایر مشخصات شخصیت چندان اهمیتی ندارد، بلکه همه هستی شخصیت در نقشی خلاصه می‌شود که در داستان برعهده دارد. (47) ضمن اینکه مبنای تحلیل پراپ این تعریف از روایت است که «روایت متنی است که در آن تغییر از یک وضعیت به وضعیتی تعدیل یافته‌تر بازگو می‌شود» بنابراین تغییر وضعیت یا واقعه، عنصر اساسی و بنیادی روایت است و کانون توجه مطالعه پراپ نیز بر همین اصل استوار است. (48)
بر این اساس، پراپ، عملکرد قهرمانان قصه‌های پریان را به عنوان کوچک‌ترین واحد ساختاری شناسایی و مبنای کار خود قرار می‌دهد. نتیجه کار او از تجزیه و تحلیل ساختاری یکصد قصه پریان روسی، شناسایی سی و یک عملکرد و استنتاج قواعد حاکم بر آن‌ها بود. در تحلیل پراپ همان‌گونه که اجزای جمله آجرهای ساختمانی جمله است، عملکردها و شخصیت‌های نمایشی، آجرهای ساختمانی داستان پریان هستند. (49)
او معتقد بود: «تنظیم پرسش‌های دیگر در رابطه با تجزیه و تحلیل ساختاری قصه منوط به حل این پرسش اولیه است که در یک قصه چند عملکرد وجود دارد.» (50)
یکی از مسائلی که به هنگام مطالعه قصه‌های مختلف در وهله‌ی اول با آن روبرو می‌شویم، تنوع و تکثر ظاهری قهرمانان آن‌هاست. راه حلی که پراپ برای این موضوع ارائه داد که البته نتایج گسترده‌ای برای بررسی زبان و ادبیات داشت آن بود که در بررسی داستان به جای توجه به عناصری مانند قهرمان‌ها، به کارکرد و زمینه، یعنی روابط میان این عناصر بپردازیم و این دو عامل را واحدهای بنیادین روایت بدانیم. از نظر پراپ، اهمیت فعل و کنشی که قهرمان داستان انجام می‌دهد، بیشتر از نام و خود آن قهرمان است. (51)
اندیشه اصلی که پراپ در کتاب خود مطرح می‌کند این است که قصه‌های پریان روسی علی‌رغم ظاهر متنوع و متکثری که دارد، دارای ساختاری مشخص و عناصر ثابت و متغیر است؛ به این ترتیب که نام و صفات شخصیت‌ها و روش انجام کار و ابزاری آن، متغیر است. اما نوع شخصیت‌ها و عملکرد آن‌ها ثابت؛ به گونه‌ای که این عملکردها از سی و یک مورد تجاوز نمی‌کند که همواره با نظم خاصی در پی هم می‌آیند. ویژگی ریخت‌شناسی پراپ، اعتقاد به اولویت عملکردها بر شخصیت‌هاست.

جدول (1)
عملکرد قهرمانان و عناوین آن‌ها در الگوی پراپ (52)

شماره

عملکردها

عنوان

1

یکی از اعضای خانواده، خانه را ترک می‌کند

دور شدن

2

قهرمان از انجام کاری نهی می‌شود

قدغن

3

ممنوعیت، نقض می‌گردد

سرپیچی

4

شخص خبیث درصدد جمع‌آوری اطلاعات برمی‌آید

پرس‌وجو

5

او اطلاعاتی درباره قربانی خود به دست می‌آورد

خبرگیری

6

او می‌کوشد قربانی را بفریبد یا اموالش را تصاحب کند

نیرنگ

7

قربانی فریب می‌خورد و ناخواسته به دشمنش کمک می‌کند

همکاری ناخواسته

8 الف

شخص خبیث به یکی از اعضای خانواده آسیب یا زبان می‌رساند

شر

8 ب

یکی از اعضای خانواده فاقد چیزی است یا در جستجوی چیزی

کمبود

9

بداقبالی یا کمبود آشکار می‌شود؛ فرمان یا خواهشی به قهرمان ابلاغ می‌شود، به قهرمان اجازه رفتن داده می‌شود یا به مأموریتی اعزام می‌گردد

لحظه پیوند دهنده

10

جستجوگر تصمیم به رویارویی می‌گیرد

تصمیم‌گیری قهرمان

11

قهرمان، خانه را ترک می‌کند

رفتن

12

قهرمان مورد آزمایش یا بازخواست یا حمله قرار می‌گیرد و برای دریافت ابزار جادویی یا امداد یاریگر آماده می‌شود

اولین کار هبه کننده

13

قهرمان به رفتارهای اعطاگر واکنش نشان می‌دهد

واکنش قهرمان

14

قهرمان توانایی استفاده از ابزار جادویی را به دست می‌آورد

دستیابی به وسیله سحرآمیز

15

قهرمان به محل شیء مورد جستجو، منتقل، برده یا راهنمایی می‌شود

انتقال از سرزمینی به سرزمین دیگر

16

مباره میان قهرمان و شخص خبیث آغاز می‌شود

مبارزه

17

قهرمان علامت‌گذاری می‌شود

علامت‌گذاری

18

شخص خبیث، شکست می‌خورد

پیروزی

19

بداقبالی یا کمبود اولیه برطرف می‌شود

رفع شر

20

قهرمان بازمی‌گردد

بازگشت

21

قهرمان تعیب می‌شود

تعقیب

22

قهرمان از تعقیب جان به درمی‌برد

نجات

23

قهرمان به صورت ناشناس به خانه یا سرزمین دیگری می‌رود

رسیدن به صورت ناشناس

24

قهرمان دروغین ادعاهای بی‌اساس را مطرح می‌کند

دعوی دروغ قهرمان جعلی

25

انجام کاری شاق از قهرمان خواسته می‌شود

کار سخت

26

کار شاق انجام می‌شود

انجام کار سخت

27

قهرمان شناخته می‌شود

شناسایی

28

قهرمان دروغین یا شخص خبیث، رسوا می‌شود

افشاگری

29

قهرمان دروغین به شکلی دیگر درمی‌آید

تغییر شکل

30

شخص خبیث به مجازات می‌رسد

مجازات

31

قهرمان ازدواج می‌کند و به پادشاهی می‌رسد

عروسی


او قهرمانان این قصه‌ها را در قالب هفت نوع شخصیت تقسیم‌بندی کرده که عبارتند از:
1. شخص خبیث
2. عطا کننده (بخشنده)
3. یاریگر
4. شخص مورد جستجو
5. اعزام کننده
6. قهرمان (جوینده یا قربانی)
7. قهرمان دروغین (53)
او از این سی و یک عملکرد اصلی، برخی عملکردهای فرعی را نیز منشعب ساخت و برای سهولت مطالعه، هر عملکرد را تعریف و سپس برای هر کدام با استفاده از الفبای زبان روسی، علامتی را به عنوان نماد، در نظر گرفت. (54)
او در ادامه کار خویش ملاحظات خود را در قالب قواعدی، چنین فهرست نمود، قواعدی که مطالعه ادبیات عامیانه و ادبیات داستانی را در موقعیت جدیدی قرار داد: (55)
1. عناصر ثابت و پایدار قصه، کارهایی است که اشخاص قصه در قصه انجام می‌دهند. اما کارهایی که از هویت کننده کار و شیوه عمل او مستقل است. این عناصر، اجزای تشکیل دهنده بنیادی قصه است.
2. تعداد کارهای شناخته شده اشخاص قصه‌های پریان محدود است.
3. تسلسل کارهایی که اشخاص قصه انجام می‌دهند، همیشه یکسان است.
4. ساختار همه قصه‌های پریان یکی است. (56)
نکته محوری نتایج این مطالعات پراپ، تکیه بر وحدت نوعی و ساختاری قصه‌های پریان روسی است. وحدتی که بر ثبات بافت عملکرد قهرمانان قصه تکیه داشت. (57)
پس از مرحله شناسایی، تعیین، شمارش و ارائه‌ی عملکردها و طبقه‌بندی نوع شخصیت‌ها. پراپ برخی عناصر فرعی قصه را نیز مورد توجه قرار می‌دهد، مانند علل و انگیزه‌های وقوع عملکردها، صفات قهرمانان و معانی این صفات. او پیشنهاد می‌کند صفات شخصیت‌های قصه در سه گروه اصلی دسته‌بندی شود: ظاهر و عنوان اشخاص در قصه، اشکال و نحوه ورود آنان به قصه و محل سکونتشان. هر چند پراپ در کتاب خود به این مقوله نپرداخته، اما معتقد است مطالعه صفات قهرمانان قصه‌ها و طبقه‌بندی قهرمانان براساس صفات و خصوصیاتشان و تنظیم و ارائه این نتایج در قالب جدول می‌تواند نتایج بسیار ارزنده‌ای دربرداشته باشد.
محققان دیگری مانند اشتراوس، گریماس، تودوروف و ژنت نیز به تحلیل ساختارگرایانه داستان پرداختند. گریماس کوشید به جای تأکید بر یک نوع ادبی مانند پراپ با بهره‌گیری از تحلیل معنایی ساخت جمله به دستور زبان جهانی روایت دست یابد. (58)

دستاوردهای پراپ

در میان صورت‌گرایان، پراپ، بیشترین تأثیر را در مطالعات روایت‌شناسی به جای نهاد؛ (59) به گونه‌ای تحقیقات او، گامی تعیین کننده در شکل‌گیری روشی نوین در مطالعه قصه به شمار می‌رود. اهمیت روش او تا به آن حد است که آلن داندس در مقدمه خود بر کتاب ریخت‌شناسی قصه‌های پریان به سال 1968 چنین می‌نویسد: «تردیدی وجود ندارد که تجزیه و تحلیل پراپ آیتی در بررسی فولکلور است... به احتمال قوی ریخت‌شناسی پراپ را نسل‌های آینده یکی از پیروزی‌های نظری عمده در زمینه فولکلور در قرن بیستم خواهند شمرد». (60) این کتاب تأثیری قاطع بر مباحث ساختارگرایی و نیز پژوهش‌های فولکلوریک و هنر مردمی داشته است. (61) تأثیر کتاب پراپ بر ساختارگرایان فرانسوی از دهه 1950 آشکار شد. لوی اشتراوس در مقاله «ساختار و شکل» نشان داد که دسته‌بندی پراپ از حکایت‌های روسی تا چه حد به عنوان روشی آفریننده مهم است. رومن یاکوبسن نیز بارها بر اهمیت روش‌شناختی کار پراپ تأکید می‌کرد و معتقد بود روایت‌شناسی به معنی دقیق واژه، با کتاب او آغاز شده است. این کتاب بر پژوهش‌ها درباره اساطیر (لوی اشتراوس و گریماس)، بررسی ساختار روایت (گریماس و برمون)، نظریه ادبی (بارت و تودوروف) تأثیری قاطع داشت به گونه‌ای که رولان بارت تأکید کرد روش پراپ پایه تحلیل ساختاری متن است. (62)
ساختارگرایان فرانسه تحقیقات پراپ را از جنبه نظریه و روش، مهم‌تر از نتایج عملی کارهای او می‌دانستند؛ زیرا مباحثی که پراپ مطرح کرد،‌ نقطه آغاز نوع تازه‌ای از تحلیل روایت قرار گرفت و در عین حال، برخی محدودیت‌های این نوع تحلیل را آشکار ساخت. (63) از 1970 به بعد، مردم‌شناسان و فولکلورشناسان انگلیسی، کانادایی و امریکایی فرض‌های پیشنهادهای پراپ و لوی اشتراوس را پی گرفتند. (64)
مطالعات او، تحقیقات لوی اشتروس در باب اسطوره‌شناسی به خصوص در زمینه دو مفهوم ساختار و تحول را کامل می‌کند. (65) تلاش‌های پراپ فتح بابی بود که نقد روایی با استفاده از آن به توصیف دقیق ساختارهای داخلی روایت پرداخت و کوشید روابط ترکیبی و منطقی موجود میان آن‌ها را کشف کند.
برخی از محققان معتقدند هرچند نتایج پژوهش‌های پراپ در درجه اول به قصه‌های پریان روسی محدود به نظر می‌رسد، اما امکان بررسی ساختارهای اشکال دیگر و پیچیده‌تر روایی مانند داستان و رمان را نیز فراهم کرده است. (66) هرچند پراپ کشفیات خود را به عرصه فولکلور محدود کرده بود، کتاب او به دنبال گسترش زبان‌شناسی و قوم‌شناسی ساختاری، از محدوده رشته فولکلور فراتر رفت و به اثر کلاسیکی برای بسیاری از رشته‌های علوم انسانی تبدیل شد. (67)

انتقاد از روش پراپ

علی‌رغم جایگاه، اهمیت و تأثیر مطالعات و پژوهش‌های پراپ در عرصه روایت‌شناسی ساختارگرا و موقعیت تاریخی خود او به عنوان پیش‌گام این عرصه، محققان و صاحب‌نظرانی که پس از او به تحقیق و بررسی در مبحث روایت‌شناسی پرداختند، شیوه کار او را مورد انتقاد قرار دادند و کاستی‌ها و نارسایی‌های آن را آشکار ساختند. گروهی درصدد تکمیل و توسعه آن برآمدند و عده‌ای شیوه‌های دیگری را پیشنهاد کردند.
پراپ معتقد بود رویکرد ساختارگرایانه و ریخت‌شناسانه در مطالعه قصه‌ها باید تقلیل‌گرایانه باشد؛ یعنی فقط به عناصر اساسی و اصلی توجه کند و عوامل ثانویه را کنار بگذارد. در نتیجه در روش پراپ، صفات، خصوصیات و سایر جزئیات مربوط به قهرمانان قصه‌ها و اصولاً سایر جزئیات مورد بررسی و توجه قرار نمی‌گیرد و بافت فرهنگی و اجتماعی قصه‌ها نیز از محدوده تحقیق حذف می‌گردد و همین مباحث از جمله نخستین انتقاداتی است که صاحب‌نظران و منتقدان درباره‌ی شیوه مطالعاتی پراپ مطرح کرده‌اند. (68) البته پراپ نه تنها به این مسائل بی‌توجه نبوده، بلکه کاملاً از ضرورت پرداختن به چنین مباحثی نیز آگاه بوده است. او در مقدمه کتاب خود، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، صراحتاً اظهار می‌کند که حجم اولیه کتاب بسیار زیاد بوده و در مراحل بعد آن را خلاصه کرده: «ناگزیر برخی از نکات را که شاید برای کارشناسان جالب بود کنار گذاشتیم تا مطلب هرچه کوتاهتر و زنده‌تر شود. در انشای اول کتاب... مباحث زیر نیز می‌آمد: مطالعه قلمرو وسیع صفات قهرمانان قصه...، بررسی موشکافانه مسائل مربوط به دگردیسی یعنی بررسی دگرگونی‌های قصه...» (69). پراپ به این جنبه هم توجه داشته ولی خود به آن نپرداخته است و در این کتاب صرفاً به طرح پیشنهادهایی بسنده کرده و می‌گوید: «در این عرصه پژوهش‌های ریخت‌شناسی باید با مطالعه تاریخ پیوند بخورد و این کار فعلاً برای ما ممکن نیست، اگر روزی ممکن شد، جا دارد قصه در ارتباط با موضوع‌های مذهبی هم بررسی شود». (70) و هنگامی که سؤالی را درباره اصل و منشأ مشترک قصه‌های پریان روسی مطرح می‌کند، در عین طرح احتمالاتی از قبیل سرچشمه‌های روان‌شناسانه، دینی و آداب و سنن می‌گوید: «ریخت‌شناس اجازه ندارد به این پرسش پاسخ دهد. وظیفه او این است که یا معلوماتش را به تاریخ‌دان منتقل کند یا خودش تاریخ‌دان شود». (71) این اظهارنظرها نشان می‌دهد رویکردهای صورت‌گرایی و ساختارگرایی به تنهایی برای تحلیل ادبیات داستانی کافی نیستند، زیرا ساختار قصه نمی‌تواند پاسخ‌گوی این پرسش‌ها باشد. (72) به همین دلیل است که صاحب‌نظران، شیوه مطالعاتی اشتراوس را موفق‌تر و کامل‌تر از شیوه پراپ ارزیابی می‌کنند، زیرا اشتراوس کوشیده است میان بافت متون و جهان خارج پیوند برقرار سازد. (73)
منتقدانی مانند گریماس در کتاب معنی‌شناسی ساختاری (74) تقسیم‌بندی‌های پراپ درباره انواع شخصیت‌ها را به نقد کشید و کلود برمون در کتاب منطق قصه (75) به انتقاد از روش پراپ به ویژه، مبحث عملکردها و توالی آن‌ها پرداخت. (76) و هر دو اصلاحاتی در روش پراپ انجام دادند و با اعمال تغییراتی آن را به کار بستند. (77)
نکته دیگر به مبحث عملکرد یا اعمال شخصیت‌ها بازمی‌گردد. ژوزف کورتیس معتقد است در شیوه پراپ، مفهوم «عملکرد»، دقیق و واضح مشخص و تعریف نشده و به همین دلیل، گاهی مواردی را جزء عملکرد قهرمانان به حساب آورده که در واقع «حالت» هستند نه عملکرد. به عنوان مثال نمی‌توان «فقر و بدبختی» را عملکرد دانست، بلکه باید آن را حالت به شمار آورد (78) و به همین دلیل است که او ارزش الگوی پراپ را نه در عمق تحلیل‌ها یا دقت ساختار آن بلکه در الهام‌بخشی و قدرت آن در طرح فرضیات می‌داند. (79)
از جمله نکاتی که محققان بر آن خرده گرفتند، این است که پراپ به دلیل اولویت‌بندی که اساس تحقیق خویش قرار داد، به جنبه نمادین و تأویلی در ساختار عملکردها و ترتیب آن‌ها توجهی نکرده است. (80) در حالی که سؤالات متعددی فراروی محققان در این حوزه قرار دارد؛ به عنوان مثال اینکه چه ارتباطی میان این عملکردها با مؤلف و زمینه‌های فرهنگی، تاریخی، فکری و ادبی قصه‌ها وجود دارد؟ این جنبه‌ها از ادبیات داستانی می‌تواند افق مطالعاتی گسترده‌ای را فراروی محققان و قصه‌شناسان قرار می‌دهد. از طرفی، چون تحقیق پراپ به نوع خاصی از قصه منحصر می‌شود، نتایج آن هم طبیعتاً به همان نوع منحصر می‌ماند. محققانی مانند کلود برمون در کتاب خود (منطق حکایت) و لوی اشتراوس به نقد روش پراپ پرداخته‌اند. (81)
در تحقیقات علوم انسانی به هنگام مطالعه برای دستیابی به قاعده‌مندی‌ها در پدیده‌های گوناگون، گاهی محققان مرتکب اشتباه رایجی می‌شوند؛ به این ترتیب که محققان در چنین مطالعاتی در پی کشف شکل واحدی برمی‌آیند که پدیده‌های گوناگون را تبیین کند و همین که چنین شکلی را می‌یابند که بتوانند آن را با اندکی توسعه درباره نمونه‌های متعددی به کار بندند، احتمالاً دو راه را انتخاب می‌کنند: نمونه‌هایی را که در این چارچوب نمی‌گنجد کنار می‌گذارند و یا تقصیر را متوجه آن نمونه‌ها می‌کنند و در نتیجه به جای اینکه نظریه، واقعیت‌های موجود را تبیین کند، نظریه تحمیل شده از سوی منتقد در قالب هنجارها شکل می‌گیرند که شواهد را برای رسیدن به منظور خود تحریف می‌کنند. پراپ نیز همین شیوه‌ها را برای توجیه انتخاب می‌کند و در مواردی که رویدادی در چند قصه ذکر شده و در چند قصه دیگر ذکر نشده، آن را در پیرنگی کلی قرار می‌دهد و نبود آن را در سایر قصه‌ها با توسل به قواعدی که خود وضع کرده توجیه می‌کند. (82)

پی‌نوشت‌ها:

1. انوشه، حسن، دانشنامه ادب فارسی، ج 2، ص 735.
2. سرامی، قدمعلی، از رنگ گل تا رنج خار؛ شکل‌شناسی داستان‌های شاهنامه، ص 3.
3. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 17.
4. همان، ص 11.
5. سرامی، از رنگ گل تا رنج خار؛ شکل‌شناسی داستان‌های شاهنامه، ص 4.
6. Vladimir Jakovlevic Propp
7. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 14-26.
8. پراپ سال‌ها بعد از انتشار این کتاب، یادآور شد که او نام اثر خود را ریخت‌شناسی قصه‌های پریان گذاشته بود اما ناشر برای جذاب‌تر کردن کتاب، نام آن را به ریخت‌شناسی قصه‌های عامیانه تغییر داد. (پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص پانزده)
9. اسکولز، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات، ص 92.
10. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 7 و 8.
11. اخلاقی، تحلیل ساختاری منطق‌الطیر عطار، ص 55؛ القاضی، محمد، «الشکلانیة و مناهج التحلیل السردی»، منتدی دردشة الحواری، 2006/3/12.
12. Alan Dundes
13. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص شانزده - نوزده؛ عبدالحافظ، محمدحسن، «الشعر مدینة خربانة: السیرة الشعبیة و قضایا النوع الأدبی» مجله‌ی الحوار المتمدن 2005/3/29، العدد 1151. www.ahewar.org
14. همان، ص 20-24.
15. رک. همان، ص 24-26.
16. اسکولز، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات، ص 93.
17. ابراهیم، السید دارسة لمناهج النقد الأدبی فی معالجة فی القصة، ص 16.
18. Wilhelm & Jacob Grim
19. زرین‌کوب، یادداشت‌ها و اندیشه‌ها، ص 231؛ پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 2-7.
20. احمدی، ساختار و تأویل متن، ص 144.
21. veselovsky
22. Andre Jolles
23. اسکولز، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات، ص 69-90، 99-102؛ پراپ، ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان، ص 27.
24. هارلند، درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، ص 246.
25. وبستر، پیش‌درآمدی بر مطالعه نظریه ادبی، ص 82؛ خفاجی، محمد عبدالمنعم، مدارس النقد الأدبی الحدیث، ص 199-201.
26. پراپ، ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان، ص 7 و 8.
27. mytheme
28. ایگلتون، پیش‌درآمدی بر نظریه‌ی ادبی، ص 143.
29. همان، ص 8.
30. پراپ، ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان، ص 29.
31. مارتین، والاس، نظریه‌های روایت، ص 76.
32. پراپ، ریشه‌های تاریخی قصه‌های پریان.
33. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 9.
34. وبستر، پیش‌درآمدی بر مطالعه نظریه ادبی، ص 83-85.
35. مارتین، نظریه‌های روایت، ص 65.
36. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 28.
37. مقدادی، فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی از افلاطون تا عصر حاضر، ص 281.
38. تودوروف، تزوتان، متن‌هایی از فرمالیست‌های روس، ص 264.
39. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 152.
40. همان، ص 263.
41. هارلند، درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، ص 247.
42. یقطین، سعید، فی معرفة النص، تحلیل الخطاب الروائی، ص 35.
43. function
44. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 7-8.
45. اخوت، دستور زبان داستان، ص 142-153.
46. actant
47. همان، ص 145.
48. تولان، روایت‌شناسی، درآمدی زبان‌شناختی - انتقادی، ص 33.
49. هارلند، درآمدی تاریخی بر نظریه ادبی از افلاطون تا بارت، ص 247.
50. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، دمیا کاشیگر، ص 24.
51. مارتین، نظریه‌های روایت، ص 65-66؛ تودوروف، متن‌هایی از فرمالیست‌های روس، ص 264. لازم به ذکر است که مترجمان، معادل‌های گوناگونی را برای اصطلاح function به کار برده‌اند مانند نقش، نقش ویژه، خویشکاری، عملکرد و کارکرد. ریکور، پل، زمان و حکایت: پیکربندی زمان در حکایت‌های داستانی، مهشید نونهالی، چاپ اول، تهران، گام نو 1384، ص 66
52. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 52-97.
53. همان، ص 49-161، 53 و 162.
54. برای اطلاعات بیشتر، رک. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 51-98.
55. اسکولز، درآمدی بر ساختارگرایی در ادبیات، ص 96.
56. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 43-45.
57. همان، ص 135-139.
58. سلدن، راهنمایی نظریه ادبی معاصر، ص 145؛ القاضی، محمد، «الشکلانیة و مناهج التحلیل السردی»، منتدی در دشة الحواری، 2006/3/12.
59. المرزوقی، سمیر، شاکر، جمیل، مدخل إلی نظریة القصة تحلیلا و تطبیقا، ص 19 و ص 61-64.
60. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 13.
61. احمدی، ساختار و تأویل متن، ص 144.
62. همان، ص 147 و 148؛ اخلاقی، تحلیل ساختاری منطق‌الطیر عطار، ص 59.
63. مارتین، نظریه‌های روایت، ص 65.
64. همان، ص 13.
65. ستار، بنیة السرد فی القصص الصوفی: المکونات و الوظائف و التقنیات، ص 151.
66. لحمدانی، حمید، بنیة النص السردی من منظور النقد الأدبی، ص 20 و 24
67. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، مدیا کاشیگر، ص 7.
68. تولان، روایت‌شناسی، درآمدی زبان شناختی - انتقادی، ص 41.
69. پراپ، ریخت‌شناسی قصه، ص 12.
70. همان، ص 139.
71. همان، ص 161-159.
72. لحمدانی، النص السردی من منظور النقد الأدبی، ص 28.
73. پراپ، ریخت‌شناسی قصه‌های پریان، ص 9.
74. Structural Semantics
75. Logique du recit
76. اخوت، دستور زبان داستان، ص 20 و 21.
77. القاضی، «الشکلانیة و مناهج التحلیل السردی»، منتدی دردشة الحواری، 2006/3/12؛ ابراهیم، السید، دارسة لمناهج النقد الأدبی فی معالجة فن القصة، ص 18-24 و 24-35.
78. عزام، شعریة الخطاب السردی، دراسة من منشورات اتحاد الکتاب العرب.
79. همان.
80. ستار، بنیة السرد فی القصص الصوفی: المکونات و الوظائف و التقنیات، ص 147.
81. همان، ص 151 و 152.
82. مارتین، نظریه‌های روایت، ص 66.

منبع مقاله :
ناظمیان، هومن؛ (1393)، از ساختارگرایی تا قصه: داستان ادبیات کهن عربی از زبان حیوانات با رویکرد ساختارگرایی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول